ما (  فعالان وهواخواهان حقوق بشر، جامعه مدنی، دموکراسی وجامعه آزاد وسکولار ) می توانیم دعا وآرزو کنیم که  روش خشونت پرهیز سیمین بارکزی، به یک مشق مطلوب وفراگیر سیاسی ومدنی مبدل شود واین امر به مرگ این خانم فرزانه منجر نشود. همین طور می توانیم  فریاد بزنیم، سکوت خویش را بشکنیم وکارگزاران سیاست وقدرت را نقد بزنیم ویا همین طوری به نق نق زدن مان ادامه بدهیم.
سرانجام چه حاصلی بدست خواهد آمد؟ اگر ( آرزومندم چنین نشود هرگز ) سیمین بارکزی ازمیان رفت، چه کسی بر می خیزد، برای چه، دربرابر کی ؟
بنظر میرسد که اندیشیدن دربرابر این سکوت، سکوت گسترده دربرابر خوب ترین روش حق خواهی، ترویج خشونت پرهیزی و نمایش رفتار مدنی هنوز مارا ازخود رخداد فراتر نبرده است. ما عادت کرده ایم شعاع وافق دید ما را از چند ثانیه وسانتی متر آنسوتر نبریم. ظاهراً گله ازسکوت رسانه ها، جامعه مدنی، وفعالان حقوق بشری هست. بنظرم ما تنها دربرابر اعتصاب سیمین بارکزی سکوت نکرده ایم، بل سالهاست که  دربرابر جنایت گسترده تاریخی، دربرابر تاریخ خود ودربرابر ویرانی ، تباهی ومرگ سکوت کرده ایم. برای تحول درزندگی این جهانی همه ساکت اند، مگر اینکه نشانه وکلیدی از بهشت درمیان باشد تا انتحار کنیم ویکسره ویران کنیم. سکوت دربرابر مرگ، مرگ که صدها سال درزندگی روزمره مان جاری است، خصوصیت ویژه ی  روانی ورفتاری مان به حساب می آید. این ویژگی ؛ حال جز ذات، ذهن ، ضمیر وزندگی مان شده است. این یک فرهنگ است، فرهنگ مرگ، فرهنگ بهشت گرایی، فرهنگ آخرت گرایی، دین خویی ( این مفهوم را ازفرهیخته ای به عاریت گرفته ام )، فرهنگ شهادت وانتحار وخشونت .
سکوت دربرابر جنایت، انتحار ومرگ از یک سو، ازسویی فریادهای خشین برای حفظ قرآن، دین، دینداران، مسلمانان، نشان گر نبود جامعه، همبستگی ووفاق اجتماعی، مناسبات اجتماعی ونظم اجتماعی است. ما ازمسلمانان خاص، ازدسته های خاص دینداران، از حلقه های خاص از افراد متدین ووو حمایت می کنیم، دفاع می کنیم و درنهایت ازخودی ها دفاع می کنیم. این خودی می تواند طالبان باشند ویا القاعده وهمزمان این خودی ها می تواند پشتون باشد، هزاره باشد ویا تاجک وازبک، سرانجام این خودی ها وناخودی ها جامعه را شقه شقه، وپارچه پارچه می کند ونشانی از سوشیال کاپیتل ( سرمایه ووفاق اجتماعی ) ، نظم اجتماعی وهمبستگی نمی ماند.  همین است که دردیوار  فیس بوک ام نوشته ام؛ ما جامعه نداریم. چیزی که اکنون می بینیم، دسته های ازاجتماعات یکرنگ قومی، مذهبی، سیاسی، محلی، سمتی وووووو هست که درسراسر تاریخ این ملک برجان هم افتاده وهیچ جنایتی را ازهم دریغ نورزیده اند.
با نهادن دو نگاه قبلی برروی همدیگر فکر می کنم که هرجنایتی را دراین سرزمین مکتوم نگهمیدارند. ما ( مایی که قبلا ازش یاد کردم ) ازین جنایت مبرا نیستیم، ازیک سوی به آن بندیم، ازین رو همه دراین جا آلوده اند. مرگ کودکان، زنان و مردان غیرمسلح درجنوب و شرق کشور طالب کشی تعبیر می گردد و جز خویشاوندان هیچ کسی درسوگ این رنج  اشک نمی ریزند.  همین طور، آتش زدن کشتزارها ، خانه ها وباغ های بی شماری درشمالی وشمال کشور، پیروزی شریعت اسلامی وشادی مومنین اصیل شمرده میشود. ازمرگ هزاران هزاران انسان اگر درگذریم، کوچ اجباری بخش بزرگ اهالی قدغن وسکونت اجباری خودی ها را ملت سازی تعریف کنیم، آیا سکوت دربرابر جنایت عبدالرحمن وتمجید این ددمنشی زیر عنوان دولت سازی وگسترش حاکمیت سیاسی، نمی تواند بی هیچ واسطه ای مارا دربرابر واقعیت عریان جامعه وتاریخ ما قرار دهد؟ جنایت وخشونت وسکوت دربراین این دو، ویژگی ذاتی تاریخ سرزمین ما است، ازین رو، من یکی؛ ضمن آرزوی سلامتی برای خانم سیمین بارکزی، به پایداری روش خشونت پرهیز وی وترتیب اثر این روش درعمل زیاد باور ندارم. این بدبینی هیچگاهی، خشونت را تجویز نمی کند، بل پرده ازواقعیت ها، نشانه ها ونظام های رفتاری، اخلاقی وارزشی بر میدارد که جز ذات ووجود ما شده اند.

خشونت پرهیزی امر پسندیده ای است، اما قبل ازآن می باید خشونت امروپدیده محکوم، مذموم وناپسند تلقی شود. این تلقی، می تواند ودرگام نخست ازرفتارهای فردی مان شروع شود. درنهایت هر رفتار، نظام ، ارزش، دین، شریعت وتلقی ای فرهنگی وارزشی که خشونت تجویز می کند، نقد ونفی شود. ما انسانها قادریم با عقل خود، با مغز وتوانایی انسانی خویش اخلاق ، نظام ارزشی، جامعه ومناسبات اجتماعی را پی ریزی کنیم که درآن خشونت مجال اندک برای ظهور، فعلیت ورشد داشته باشد. اینست که روش های خشونت پرهیز درفلسفه وبنیاد خویش، نخست رفتارها وتمرین های نفی خشونت درمناسبات جمعی است، این رفتار وباور میتواند وباید از فرد، فرد یک جامعه آغاز یابد. اگر خشونت کماکان محبوب، مستدل وفراگیر باشد، روش های خشونت پرهیز درعمل ودرچنین وضعیتی به خشونت می انجامد. ما نمی توانیم تمرین خشونت پرهیزی را بدون درک وضعیت ومناسبات جمعی تحلیل وارزشیابی ودرنهایت تجویز ویا رد کنیم.